جاویدالأثر حاج احمد متوسلیان

بایگانی

۹۶ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

در ۱۷ خرداد ۱۳۶۱ حاج احمد متوسلیان همراه با فرماندهی وقت کل سپاه ملاقاتی را در محل ریاست جمهوری با آیت الله خامنه‌ای که رئیس جمهور وقت بودند داشت. جریان این ملاقات مربوط می‌شد به اعزام سپاه اسلام به سوریه و آمادگی جنگ با رژیم اشغالگر قدس.

در گذر یک ماه از تهاجم ارتش رژیم صیهونیستی به لبنان، بیروت جنگ‌زده بر گرداگرد خود محاصره اشغالگران را تجربه می‌کرد. “الیاس سرکیس ” رئیس جمهور لبنان در پیامی به همه دولت‌ها و مجامع جهانی درخواست امداد نظامی، غذایی، دارویی و سایر اقلام حیاتی کرد و هیچ‌کس جز ایران خمینی به این فریاد امدادخواهی لبیک نگفت. جمعی از بلندپایه‌ترین مسئولین سیاسی- نظامی جمهوری اسلامی ایران برای بررسی اوضاع و شرایط مظلومین منطقه در حالی وارد کشور سوریه شدند که پایتخت آن بطور مستقیم زیر بارش گلوله‌های توپخانه صهیونیست‌ها قرار داشت و وضعیت فوق‌العاده، تمام شهر را در برگرفته بود. اعضای این هیأت عبارت بودند از: دکتر “علی اکبر ولایتی ” وزیر خارجه، سرهنگ “سلیمی ” وزیر دفاع، “محسن رضائی ” فرمانده سپاه پاسداران، “محسن رفیق دوست ” مسئول تدارکات سپاه پاسداران، سرهنگ “علی صیادشیرازی ” فرمانده نیروی زمینی ارتش و “احمد متوسلیان ” فرمانده تیپ ۲۷ حضرت رسول (ص)؛ هیأتی که بر حسب دستور امام (ره) و ابلاغیه “شورای عالی دفاع ” جمهوری اسلامی ایران به ریاست رئیس جمهور وقت آیت‌الله خامنه‌ای به سوریه اعزام شده بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۵ ، ۰۱:۴۵

احمد تازه حقوقش را گرفته بود، از در سپاه بیرون آمد که دید یک زن بچه بغل، کنار پیاده‌رو نشسته و گریه می‌کند، احمد رفت جلو.

ـ خواهر من! شما چرا ناراحتی؟ چی شده؟ چه کسی شما را ناراحت کرده؟

ـ شوهرم، من و این بچه صغیر را توی این شهر گذاشته و رفته تفنگ‌چی کومله شده، به خدا خیلی وقت است یک شکم سیر غذا از گلوی من و این بچه پایین نرفته.

احمد تا این حرف را شنید، بغضش گرفت و بلافاصله دست توی جیب اورکتش کرد و تمام مبلغی را که چند دقیقه پیش بابت حقوقش گرفته بود، دو دستی طرف آن زن گرفت.

 ـ خواهر به خدا من شرمنده‌ام، نمی‌دانستم شما چنین مشکلی دارید، این پول ناقابل را بگیرید، هدیه مختصری است، فعلاً امور خودتان را با آن بگذرانید، نشانی‌تان را هم بدهید به برادر دستواره، او مسئول تأمین ارزاق شهر است، بعد از این موارد خوراکی شما را خودش می‌آورد دم در خانه‌تان به شما تحویل می‌دهد.

آن زن خشکش زده بود؛ احمد با التماس پول را به او داد، نشانى‏ اش را هم نوشت و داد به من… به خدا قسم کم نبودند خانواده‏ هایى در مریوان که احمد خرج آنها را میداد؛ میدید حقوق خودش کفاف این کار را نمیدهد، میرفت از پدرش دستى میگرفت و می آورد خرج محرومین مریوان میکرد. همین طورها بود که همین خانواده‏ هایى که او خرج‏شان را میداد، شوهرهایشان را سَرِ غیرت می آوردند که شما خجالت نمیکشید؟ اسم خودتان را میگذارید کُرد؟ دارید با مردى میجنگید که خرج خورد و خوراک زن و بچه‏ هاى شما را میدهد.

به همین خاطر می‏دیدیم که راه به راه، ضدانقلاب، گروه گروه می آمدند و خودشان را به سپاه تسلیم میکردند.

راوی: سردارشهید سیدمحمدرضا دستواره

منبع: خبرگزاری فارس

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۵ ، ۰۱:۲۸

در اطراف مریوان، منطقه صعب‌العبوری بود به نام «دزلی» که دست گروهک‌ها بود. گفتند سپاه قصد دارد این منطقه را آزاد کند. گروهک‌ها آن‌قدر به تسلط خودشان بر این منطقه ایمان داشتند که گفته بودند اگر سپاه بتواند «دزلی» را بگیرد ما زن‌هایمان را طلاق می‌دهیم. با فرماندهی کم نظیر حاج احمد متوسلیان «دزلی» آزاد و شد، شور و شعف وصف ناشدنی‌ای در شهر بر پا بود. حاج احمد در این درگیری مجروح و پایش تیر خورده بود. بعد از این عملیات که در سال ۶۰ اتفاق افتاد، ما برای حضور در یک سمینار عازم تهران شدیم. نزد حاج احمد رفتیم که با ایشان خداحافظی کنیم. بسیار زیبا به ما گفت: اگر بنی‌صدر را دیدید به او بگید حاج احمد پاش به تهران برسه، شورای هماهنگی را روی سرت خراب می‌کنه.

منبع: شهید نیوز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۵ ، ۰۱:۲۶

سردار «غلامرضا خسروی‌نژاد» از جانبازان هشت سال جنگ تحمیلی و از همرزمان جاویدالاثر متوسلیان از حماسه‌های این فرمانده در مناطق غرب کشور و محبوبیتش میان کردها خاطرات بسیاری دارد. او معتقد است مردمداری حاج احمد و اعتماد او به کردهای محلی و خلوصی که در این راه می‌گذاشت از عوامل موفقیت بی‌نظیر او و ماندگار شدنش در ذهن کرد‌های محلی است. خسروی‌نژاد در همین زمینه در گفتگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، به روایت خاطره‌ای پرداخته می‌گوید:

«ما هرچه به دست آوردیم از اسلامیت به دست آوردیم، یعنی عمل به وظیفه کردیم، این که آقای متوسلیان موفق بود و در آن روزگار موفق‌تر از همه فرماندهان عمل می‌کرد، به‌خاطر خلوصش است. حاج احمد متوسلیان وقتی وارد یک روستا می‌شد بنابر گفته آقای احمدی، مسئول آموزش و پرورش وقت مریوان که هنوز هم هست، می‌گفت اول باید معلم به روستا وارد شود. اول باید فرهنگ، علم و دانش را به روستا بیاوریم. کار اصلی را این قضایا در کردستان انجام داد که ما توانستیم آنجا را پاکسازی کنیم. حاج احمد متوسلیان فرمانده‌ای بود که وقتی موضوع غیرمعمولی در سطح شهر می‌دید، کامل آن را پیگیری می‌کرد. به همین دلیل وقتی دید بچه چهار پنج‌ساله در مریوان گدایی می‌کند موضوع را به‌ سرعت پیگیری کرد، از بچه پرسید: «پدرت چه‌ کاره است؟» آن بچه هم کم‌سن بود و حرف دیگر اعضای خانواده را به‌ خوبی تکرار می‌کرد. گفت: «بابام را پاسدارها کشته‌اند.» حاج احمد پرسید: «چطور کشتند؟» او گفت: «بابام کومله بوده که توسط آن‌ها کشته شده.» حاج احمد پرسید: «در خانه شما فرد دیگری نیست که کار کند؟» آن بچه هم گفت: «من در خانه دو تا خواهر و برادر کوچکتر از خودم و مادرم را دارم.» وقتی حاج احمد این اوضاع را دید او را به سپاه آورد و به پاسدارها سپرد تا وضعیت خانواده او را شناسایی کنند و هر ماه از حقوق سپاه به او مقرری بدهند، حاج احمد متوسلیان این گونه اثر می‌کند و از این قصه‌ها راجع به حاج احمد زیاد داریم. وقتی حاج احمد می‌خواست از مریوان به جنوب برود، مردم برایش نذر می‌کردند و قربانی می‌دادند و می‌گفتند از پیش ما نرو!».

منبع: خبرگزاری تسنیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۵ ، ۰۱:۱۶

داشتم در بین مطالب خود در رایانه شخصی

دنبال مطلب درباره حاج احمد میگشتم که به این محتوا برخوردم؛

خیلی ساده ست یعنی از لحاظ ظاهری و قالب بندی داخل word صرفاً گردآوری شده

ولی از حیث محتوا بسیار قابل استفاده ست...

... ان شاءالله به کار بیاید ...

ممنون از گردآورنده ای که نمیدانم کیست!


.: دریافت نسخه pdf خاطرات حاج احمد متوسلیان :.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۵ ، ۰۱:۰۹

حجازی فر بازیگر نقش حاج احمد در فیلم ایستاده در غبار:

در بازار مریوان که فیلمبرداری داشتیم، بعضی ازپیرمردها می آمدند من را بغل میکردند و می بوسیدند

و در روستای دزلی که اهالی آن اهل تسنن هستند، پوستر رنگ و رو رفته حاج احمد به دیواربعضی خانه ها بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۵ ، ۰۱:۰۰

... برای تهیه کتاب اینجا تلیک نمایید ...

............................................

(زهرا رجبی‌متین؛ انتشارات روایت فتح)

... بچه بود که انقلاب را دید. نوجوانیش را در آن گذراند. شاگردی پدر را کرد؛ عاشق کارهای فنی بود. وقتی مطهری را شناخت، دلش خواست برود سراغ طلبگی که نرفت. دانشگاه علم و صنعت، دو سال برق خواند؛ آن‌ قدر تودار بود که خانواده‌اش نمی‌دانست دانشجو است. حتا وقتی خبر دستگیریش را شنیدند، باورشان نمی‌شد. دوستانش شاید جسارتش را در کوچه و خیابان دیده بودند، ولی در خانه، داداش احمد مهربان و سخاوتمند بود. حبس کشید. رنج دید، آن ‌قدر که توانست پشت و پناه آدم‌ها باشد. جنگیدن برایش درس بود. می‌آموخت و آموزش می‌داد و تربیت می‌کرد. به همان راحتی که توبیخ و تنبیه می‌کرد، گریه می‌کرد و حلالیت می‌طلبید. آن‌ قدر به افق‌های دور چشم دوخت که روزی در پس آن ناپدید شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۵ ، ۰۰:۵۱

«ما منتظریم که آقای حاج احمد متوسّلیان ان‌شاءالله بیاید؛ نگویید شهید، ما که خبر نداریم از شهادت ایشان. خداوند ان‌شاءالله که فرزند شما را - هرجا که هست، هرجور که هست - مشمول لطف و فضل خودش قرار بدهد. ما که آرزو میکنیم ان‌شاءالله خداوند این جوان مؤمن و صالح را برگرداند. بله، آقای حاج #احمد_متوسلیان با همین آقای حاج همّت هم دوست و رفیق و همکار بودند؛ خداوند ان‌شاءالله همه‌شان را مشمول لطف خودش قرار بدهد.»

... رهبر معظم انقلاب؛ ۱۳۷۵/۵/۲۹ ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۵ ، ۲۲:۱۷

... برای دریافت، بر روی تصویر تلیک نمایید ...

.: تعداد ۱۰ تصویر :.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۵ ، ۱۶:۱۵

... برای تهیه کتاب اینجا تلیک نمایید ...

............................................

گلعلی بابایی، نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس، گفت: آماده سازی کتاب"در هاله ای از غبار" توسط کنگره لشگر ۲۷ محمد رسول الله انجام شده و در روز چهاردهم تیر همزمان با سی امین سالگرد اسارت حاج احمد متوسلیان کتاب زندگینامه ایشان که در حال تدوین نهایی و صفحه بندی است، به همین مناسبت منتشر می شود. بابایی تصریح کرد: این کتاب، سرگذشت نامه احمد متوسلیان از کودکی تا اسارت است که در بعضی قسمت ها نویسنده به عنوان دانای کل مطرح است. در بخش های دیگر جملاتی از منابعی از راویان با منابعی مربوط به خودشان ارائه شده است. وی با اشاره به نام انتخاب شده برای کتاب افزود: نامی که برای کتاب انتخاب شده، «در هاله ای از غبار» است که بر گرفته از یکی از مصرع های اشعار مرحوم محمدرضا آغاسی شاعر جبهه و جنگ الهام گرفته شده است. تعبیری گویا و منطبق با واقع که نخستین بار، شاعر آزاده بسیجی؛ زنده یاد محمّدرضا آقاسی در سروده ی حماسی خود برای احمد متوسّلیان، آن را به کار برد.که مصرع آخر آن این بود: «در هاله ای از غبار گم شد.» این نویسنده دفاع مقدس در ادامه گفت: مطالب این کتاب از کودکی تا اسارت متوسلیان را شامل می شود و موضوعاتی را از زبان والدین، رفقا، اطرافیان و همرزمانش در لشگر و جبهه مطرح می کند. اسناد و مدارک مستند هم از دیگر منابع تولید مطالب این کتاب بوده اند. اسنادو مدارکی که از راویان جنگ به جا مانده است. وی ادامه داد: راویان کسانی بودند که اواخر سال ۶۰ از سوی دفتر سیاسی سپاه به عنوان راوی با یه ضبط صوت همراه فرماندهان بزرگ می شدند و صحنه صحنه جنگ را ثبت و ضبط می کردند. راویان جنگ مبادی پنهان و پیدای تاریخ جنگ محسوب می شوند که در حوزه های کلان تصمیم گیری و فرماندهی، همچون ستادهای فرماندهی کل جنگ تا حیطه های خُرد که مناطق عملیاتی و نقاط رهایی نیروهای عمل کننده را در بر می گرفت، همراه و همپای فرماندهان جنگ، حضوری فعال داشته اند، اغلب راویان از افراد صاحب نظر و تحلیل گر درحوزه های مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و مسائل انقلاب اسلامی بوده اند. هم اکنون 35 هزار نوار ضبط شده از جنگ در مرکز اسناد دفاع مقدس موجود است. این نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس با اشاره به ویژگی خاص کتاب "در هاله ای از غبار" افزود: رفتن هیئت سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی ایران، به سوریه و لبنان در آن زمان پر از حرف و حدیث های سیاسی بود و رنگ و لعاب خاصی داشت و هر کس به زعم خود این جریان را تفسیر می کرد. مثلا برخی می گفتند این گروه به صورت خودسر و بدون اجازه امام رهسپار این سفر شده اند . در حالی که من با واکاوی زوایای پنهان زندگی متوسلیان پی به ولایت پذیری ایشان بردم که اعزام به این سفر نیز در راستای همان عقیده بوده است و خوشحالم که این کتاب ابهاماتی از زندگی حاج احمد را باز می کند. گفتنی است انتشارات صاعقه چاپ این کتاب ۱۵۰ صفحه‌ای (۳۰صفحه رنگی) مصور و تمام رنگی را در ۳هزار نسخه بر عهده گرفته است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۵ ، ۱۵:۳۱