خاطره ۳۴: هر وقت میرفتی توی مقر نبود...
يكشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۴۹ ب.ظ
هر وقت میرفتی توی مقر، نبود؛ مگر ساعت دو ـ سه ی نصفه شب. وقتی میرسید میدید همه خواباند، آنقدر خسته بود که همان جلوی در، اسلحهاش را حایل دیوار میکرد، پتو را میکشید روی خودش و می خوابید.