خاطره ۴۰: منتظر چی هستی؟
يكشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۵۸ ب.ظ
صبح زود جلوی چادر فرماندهی میایستادند؛ مثل نماز صبح. انگار که نباید قضا میشد.
یک بار از یکیشان پرسیدم: «منتظر چی هستی؟»
گفت: «منتظر سیلی. حاج احمد بیاد، سهمیه امروزمون رو بزنه و ما بریم دنبال کارمون.»
هر روز میآمدند.