جاویدالأثر حاج احمد متوسلیان

بایگانی

خاطره ۴۴: اون دنیا جلوی ما رو نگیر...

يكشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۷:۰۴ ب.ظ

یک بار رفتیم یکی از پاسگاه های مسیر مریوان. توی ایست بازرسی هیچکس نبود.
هرچه سروصدا کردیم، کسی پیدایش نشد. رفتم سنگر فرماندهیشان. فرمانده آمد بیرون، با زیرپوش و شلوار زیر. تا آمدم بگویم: «حاج احمد داره می‌‌آد.» خودش رسید. یک سیلی زد توی گوشش و بعد سینه خیز و کلاغ پر.
برگشتنی سر راه، همان جا، پیاده شد.
دست طرف را گرفت کشید کناری.
گوش ایستادم.
ـ من اگه زدم تو گوشت، تو ببخش. اون دنیا جلوی ما رو نگیر.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">