پیشنهاد کرده بود وقت های بی کاری بحث های اعتقادی کنیم. توی یک اتاق کوچک دور هم مینشستیم. خودش شروع میکرد.
ـ اصلاَ ببینم، خدا وجود داره یا نه؟ من که قبول ندارم. شما اگه قبول دارین، برام اثبات کنین.
هر کسی یک دلیلی میآورد. تا سه ـ چهار ساعت مثل یک ماتریالیست واقعی دفاع میکرد. یک بار یکی از بچه ها وسط بحث کم آورد. نزدیک بود با حاجی دست به یقه شود. حاجی گفت: «مگه شما مسلمونا تو قرآن نخوندید که جدال باید احسن باشه؟!»